.comment-link {margin-left:.6em;} <$BlogRSDURL$>
Name:

Love Letters of Paniali; Letters from bottom of heart which are not easy to share. Maybe one day letters will be opened...

Sunday, April 20, 2008

When I was just a little girl I asked... 

امشب توی خاطرات بچهگيم که نقب ميزدم، يهو يادم افتاد که اون روز ها يکی از ترس های خيلی بزرگم اين بوده که اگر مادر و پدرم از هم جدا شن چی ميشه. یادمه یکی از سوالها و درگیری

های ذهنی ام این تصویر بوده که پدر و مادرم جدا شدند و در فاصله چند متری هم ایستادند و به من گفتند که انتخاب کنم که پیش کدومشون میخواهم بمونم، من این وسط بین دو تاشون

ایستادم و باید طی چند دقیقه انتخاب بکنم . همیشه این فکر رو داشتم که کی رو انتخاب میکنم. و یا چطوری میتونم هر دو رو همزمان انتخاب کنم.


هر چی بعدش فکر کردم نفهميدم اين ترس چه مبدايی داشته و چطور چنين ريشه دونده. ما خانواده ساکت و آرومی داشتيم و در اطرافيانمون هم کسی که جدا شده باشه و بچه هم داشته

باشه نبوده. یه نظریه میتونه این باشه، که اون دوران بحث از طلاق توی جامعه باب شده بود. تا اونجايی که يادمه چندين فيلم سينمايی و تلويزونی در اين مورد ساخته بودند. و حتی تبلیغ یکی

از این فیلم ها رو هم یادم میاد. در کنار ساحل دریای شمال و برگهای پاییزی در حال وزیدن بود و دخت بچه ای که داشت میدوید بره بغل یکی از والدینش. نمیدونم اما شاید فیلم ​​بچه های

طلاق بود. مامانم مخالف این بود که من چنین فیلمهایی رو ببینم اما انگار محیط اثر خودش رو گذاشته.


حس میکنم شاید ترس من در مقابل زندگی آینده ام هم، نشات گرفته از همین ترس دوران بچگی هست. اینکه کمی بعد از ازدواج همه چیز یکنواخت و خسته کننده میشه ( ما معادل فارسی

برای "حوصله سر بر " داریم؟) اینکه شور و عشق میخوابه و به همه چیز عادت میکنیم. اینکه هیجان از زندگی رخت میبنده، و از همه بدتر اینکه امکان عاشق شدن به آدمهای جدید دیگه

نیست. ( حالا بگذریم از اینکه توی این نیمه اول زندگیمون چقدر عاشق شدیم)



چند روز پیش که پیشش بودم، وقتی از دانشگاه اومد خونه، گفت: خیلی خوبه که اینجایی، نمی دونی با چه شور و شوقی امدم خونه. حس اینکه آدم بدونه یکی خونه منتظرشه کلی به آدم

روحیه میده.

منم که اند ضد حال گفتم : آره اما این مال اولشه، یه چند وقت دیگه همه شور و شوقت میشه سر اینکه چطوری خونه دیر بیای.

اونم گفت: خب تا اون موقعی که به اونجا برسه، عشق و حالش رو میکنم.



پ.ن.۱. میدونم که دارم با دید منفی نگاه میکنم، و همه این نکات مشکلات ازدواج میتونه با یه دید مثبت، نکات قوت یه زندگی ۲ نفره باشه

پ.ن.۲. میدونم تا وقتی که دیدم منفی هست نباید تصمیم جدی راجع به قرارداد جدی زندگی مشترک ببندم.






حتی یک نکته خنده دار هم که این روزها دارم بهش فکر میکنم اینه که اگر روزی خواستم پای چنین قراردادی بنشینم، اونو براش طول مدت بگذارم. یعنی عاقد به جای اینکه بیاد بگه عقد دایم،

بگه عقد به مدت معین ن سال. مقدار سالش رو هم در نظر دارم. فکر کنم این جوری خیلی هیجان انگیز تره. و بخصوص ادم میدونه مدت محدودی هست و سعی میکنه توی این مدت محدود

لذت ببره از زندگیش چون میدونه وقت آدم تموم میشه. این تصمیم اعتماد به نفس خیلی زیاد میخواد که پس فردا طرف آدم اگه نخواست رابطه رو ادامه بده و قرارداد جدید تمدید کنه آدم دو

دستی نزنه توی سر خودش که چه دسته گلی به آب دادم. این جوری زندگی هیجان خیلی زیادی داره، و میدونی باید سعی کنی در حال پیشرفت باشی و خودت رو همش در نظر داشته

باشی. و هیچ لزومی نداره تمام و کمال فداکاری و از خود گذشتگی (به صورت منفی که خودت رو نادیده بگیری برای آسایش یکی دیگه) بکنی. و حتی کلی هم حس قدرت میده به آدم، که

میدونی میتونی انتخاب کنی راحت تر.

چیزی که فکرم رو مشغول کرده اینه که توی ایران عقد مدت دار هستش! اما درجای دیگه چقدر این کار قانونی میتونه عملی باشه؟ فکر کنم میتونم با یه وکیل صحبت کنم راجع بهش. و

همچنین بعد از ایکنه اون مدت خاص تموم شد، تقسیم بندی دارایی های بدست اومده چه مادی چه معنوی چطوری میتونه باشه.

Labels: ,

Comments-[ comments.]
Comments: Post a Comment


Weblogs I love to read:
  • خانم فاطی ترابی
  • دختر ارديبهشتي
  • سرزمين آفتاب
  • Perston
  • Ananita
  • فرنگوپوليس
  • خورشيد خانم
  • مسافر برکلي
  • صندوقخونه
  • خانم احمدنيا
  • من و بابک
  • دلتنگستان
  • غربتستان
  • سوسکی
  • دلشدگان
  • قاصدک
  • ساتگين
  • عاقلانه
  • آتشدان
  • شرمين
  • نيلگون
  • ناگهان
  • رهايي
  • آبنوس
  • کوچی
  • ساقي
  • ادمها
  • کوزه
  • نینا
  • Links:
  • mah-mag (Magazine of Art and Humanity)
  • Orkideh Behrouzan Poem
  • Free thoughts on Iran
  • Philosophy
  • 40cheragh
  • Maghalat
  • History
  • Photo blogs I like:
  • Dutch-photojournalism
  • Zohreh Soleimani
  • nocturnalimages
  • Rootoosh Bashi
  • Ami Vital
  • Sourena
  • Nader
  • Mim
  • Firends who update once in blue moon:
  • Only If YOU want
  • Nooshi va joojehayash
  • Chegoone zan shodam?
  • me and my taxi
  • Ali Mostashari
  • Kale khar
  • Neyzan
  • Daria
  • Hasti
  • Danial
  • Khoda
  • گل‌خونه
  • گوشه
  • This page is powered by Blogger. Isn't yours?